to forgather, to meet, to see, to visit, to get together
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
او عالمترین شخصی بود که من تاکنون ملاقات کردهام.
She was the most encyclopedic person I have ever met.
امروز زنی بسیار زیبا را ملاقات کردم.
Today, I met a gorgeous woman.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «ملاقات کردن» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ملاقات کردن